سفارش تبلیغ
صبا ویژن
سفارش تبلیغ
صبا ویژن
جریان انحرافی و فراماسونری

قسمت چهارم ، تاریخ خبر:8/3/90

چرا انگلیس منشور کوروش را که به شاه نداد به مشایی داد

اشاره: در بخش های قبلی در باره نشانه های فراماسونری در جریان انحرافی نکاتی را یاد آور شدیم و نوشتیم که بسیاری از سخنان لیدر جریان انحرافی بر اصول و مبانی فراماسونری منطبق است که می توان مهم ترین آ ن ها را اومانیزم، ناسیونالیزم، پلورالیزم و دییسم و دین زدایی دانست. در باره ناسیونالیزم در دو قسمت قبل مطالبی را تقدیم خوانندگان محترم کردیم و در این شماره بخش دیگری در رابطه با علل طرح تفکر ناسیونالیزم در ایران به محضرتان تقدیم می شود.

* علل طرح تفکر ناسیونالیزم در ایران : در بخش های پیشین آوردیم که استکبار برای مبارزه با انقلاب اسلامی که بر اساس مکتب ناب اسلام محمدی (ص) در ایران شکل گرفته و با شتاب زاید الوصفی در حال پیشروی در خاور میانه و جهان است، در صدد پیدا کردن راه حلی است که بتواند این حرکت عظیم را متوقف یا از سرعت آن بکاهد. در این راستا سازمان ها و مجامع تحت سیطره غرب بویژه آمریکا دست به کار شده اند و با تشکیل اتاق فکرهایی در حال تحقیق و مطالعه اند. از اینرو این کارشناسان علاوه بر تحقیقات علمی ، به تحقیقات میدانی نیز می پردازند تا هم راه حل های عینی بیابند و هم نتایج اجرای ایده های خود را از نزدیک ملاحظه کنند. یکی از این دانشمندان ریچارد رورتی، فیلسوف ارشد پراگماتیست آمریکایی است که درسال 86 به ایران آمد و از محافل دانشجویی و آکادمیک ایران دیدن کرد؛ او پس از دیدار خود در مصاحبه ای با روزنامه "کوریره دلاسرای ایتالیا" ملی گرایی را تنها پاد زهر در مقابل اسلام گرایی در ایران شناخته و پیش بینی کرده است که اشراق گرایی اسلامی به زودی در ایران پا خواهد گرفت. این فیلسوف فقید آمریکایی حکمت طرح نظریه ملی گرایی و ناسیونالیزم را این گونه توضیح می دهد که " نیروهای سکولار ایران چاره ای به جز جستجوی مخرج مشترک های دیگری بر پایه ملی گرایی ندارند. زیرا در کشورهایی چون جمهوری اسلامی ایران که حکومت در اختیار مذهبی ها قرار دارد، نیروهای سکولار برای مقابله با کسانی که سعی دارند مذهب را به وجه مشترک جامعه تبدیل کنند، چاره ای به جز جستجوی مخرج مشترک های دیگری بر پایه ملی گرایی ندارند، زیرا نسبت گرایی و گذشت از ریشه های ملی هرگز نخواهند توانست در مقابل مذهب گرایی قد علم کنند." ( سایت بی باک28 /2/90)

 این تز سال ها در دولت آقای خاتمی با شعار ایران و ایرانی گری و شعار ( ایران برای همه ایرانیان) به تجربه گذاشته شد که در نهایت به شعار جمهوری ایرانی در فتنه 88 انجامید. اما نتوانست در میان ملت ایران جایی باز کند، زیرا مطرح کنندگان آن عمدتا افراد مساله دار و دارای پرونده های ملی گرایانه ای بودند که ریشه آن ها به احزاب منحله نهضت آزادی و جبهه ملی باز می گشت که حضرت امام (ره) ارتداد آن ها را از سال ها پیش رسما اعلام کرده بود. از آن جایی که بر اساس این نظریه تنها محور مشترکی که می تواند گروه های سکولار را پای مقابله با اسلام گرد هم جمع کند محور ملی گرایی است، در دولت احمدی نژاد نیز بهترین پاد زهر را استمرار همان استراتژی یافتند با این تفاوت که این بار در دولت اصول گرایی آن را در قالب دینی و اعتقادی مطرح کردند. آقای مشایی مشاور و رییس دفتر رییس جمهور اصول گرا و مکتبی با حمایت رییس جمهور با طرح" مکتب ایران" ناسیونالیزم را وارد فاز دیگری کرد. این حرکت که در داخل به ترویج از کوروش و ایرانی گری و جشن های نوروز و مکتب ایرانی پرداخته است در خارج نیز به شدت مورد حمایت قرار گرفته است. دو ماه پیش از طرح مکتب ایران، فیلم "شاهزاده ایرانی" با یک رستم دستانی یهودی و تهمینه ای انگلیسی، توسط کمپانی دیزنی آمریکا روی صحنه رفته بود و اندکی پس از آن، انگلیسی ها که حتی پیش از انقلاب هرگز حاضر نمی شدند منشور کوروش را به شاه ایران بدهند؛ تنها به خاطر گل روی جناب مشایی حاضر شدند برای مدت 4 ماه بدون اخذ کرایه آن را دراختیار جمهوری اسلامی قرار دهند واقعیت آن است که مطرح شدن "مکتب ایرانی" در سال 1389 ، چیزی جز انحراف از اصول اسلام و ایران نبوده است. و از زمان مطرح شدن آن موفقیت هایی نیز برای استکبار داشته است زیرا مکتب ایرانی در داخل با اسلام مبارزه می کند و در خارج با جمهوری اسلامی ایران. از زمان طرح آن، فضای ضد ایرانی در میان جهان عرب افزایش یافت که از آن جمله است موضع گیری های ضد ایرانی مسئولین امارات و سفیر عربستان در مصر که گفته بود ایرانی ها رویای امپراطوری پارس را در سر می پرورانند. حقیقت حکمت طرح موضوع ناسیونالیزم در ایران در بیان یک نویسنده دیگر آمریکایی که این روزها در خانه مجلل اهدایی از سوی رحیم مشایی در اصفهان زندگی می کند روشن تر می شود. ریچارد فرای یهودی در مصاحبه ای با شبکه امریکایی CNN در پاسخ به سوال جهت دار مجری این شبکه (آسیه نامدار)، مبنی بر این که "ایرانی که شما از آن صحبت می کنید زیر سلطه ملاها و آیت الله ها قرار دارد"، اظهار داشت که حکومت مذهبی در ایران نیز از بین می رود و همه چیز تغییر می کند. این آمد و شد حکومت ها در گذشته نیز بارها وجود داشته است." ( سایت رجا نیوز18 آبان 89)

3. دین ستیزی و تلاش در جهت حذف دین: یکی از اهداف فراماسون ها حذف دین از جغرافیای فکر و زندگی بشر و جایگزینی ارزش های دیگر به جای آن است. ماسون ها سعی می کنند در یک فرآیند طولانی مدت و طی مراحلی به این هدف دست یابند. در مرحله اول چنین القاء می کنند که دین امر مطلوبی است و هرکس دین نداشته باشد حق ورود به لژ فراماسونری و عضویت این سازمان را ندارد ولی در مرحله دوم با ترویج پلورالیزم دینی در صدد کم رنگ جلوه دادن دین حق بر آمده و سرانجام به انکار اصل دین و پذیرش ماتریالیزم و الحاد می پردازد. شهید مطهری در این باره می فرمایند "هنگامی که یک نهضت اجتماعی اوج می گیرد و جاذبه پیدا می کند و مکتب های دیگر را تحت الشعاع قرار می دهد، پیروان مکتب های دیگر برای رخنه کردن در آن مکتب و پوساندن آن از درون، اندیشه های بیگانه را که با روح آن مکتب مغایر است وارد آن مکتب می کنند و آن مکتب را به این ترتیب از اثر و خاصیت می اندازند و یا کم اثر می کنند... نفوذ و نشر اندیشه های بیگانه... خطری است که کیان اسلام را تهدید می کند (کتاب نهضت های اسلامی در صد ساله اخیر ( ص 90 ـ 92 )

همان گونه که ذکر شد فرقه ماسونی در مرحله دوم برای نابودی دین با طرح تکثرگرایی دینی تلاش می کند حقانیت مطلق اسلام را زیر سوال ببرد و سطح آن را در کنار ادیان تحریف شده و حتی انحرافی و دست ساخت بشر، پایین بیاورد تا زمینه ای فراهم شود که بتوانند در مراحل بعدی آن را از میان بردارد. از این رو در موضوع دین ستیزی ابتدا به موضوع پلورالیزم می پردازیم و سپس دییسم و نفی کامل دین از سوی فراماسون ها را مورد بحث قرار می دهیم.

 الف . پلورالیزم و تکثر گرایی دینی :یکی از اهداف میانی فراماسون ها پلورالیزم دینی است تا زمینه را برای از میان برداشتن همه ادیان بویژه اسلام فراهم کنند. وقتی اعتبار اسلام در حد اعتبار ادیان تحریف شده و انحرافی پایین آورده شود، عملا ارزش اسلام و آموزه های آن زیر سوال رفته است. در همین راستا ماسون ها ادعا می کنند فراماسونری مادر همه ادیان و مذاهب جهان است. نویسنده کتاب صبح می نویسد: " لژ اسکاتلند آمریکا معتقد است که تمام ادیان و مذاهب جهان از فراماسونری سرچشمه گرفته و در همین لژ تابلویی برای نشان دادن این موضوع نقاشی شده که به وسیله اشکال و علائم فراماسونری به اصطلاح ثابت می کند که تمام مذاهب از مواهب فراماسونری برخوردار گردیده­اند!"( کتاب صبح، به نقل از گزارش سفر میرزا صالح شیرازی به کوشش همایون شهیدی ص 358) از سوی دیگر ماسون ها سعی دارند نظریات آن ها در مورد موضع ضد دینی و تفکرات الحادی آن ها، به مطبوعات سرایت نکند، بلکه به عکس برای جذب همه طرفداران ادیان سعی می کنند با تبلیغ پلورالیزم دینی چنین وانمود کنند که طرفدار دین و ارزش های الهی هستند آن هم تمام ادیان الهی! پاسخ مولکوس به خبرنگار نشریه «نکته» حاوی مطالبی است که می تواند این حقیقت را بخوبی بر خوانندگان مکشوف سازد. وی در پاسخ به این پرسش خبرنگار که می پرسد: " در بین افکار عموم، بی­دینی و لامذهبی ماسون ها شایع است؟" می گوید: " نه خیر اشتباه است. مسأله کلا برعکس جلوه داده شده، ما برای قبول عضو شرایطی داریم و اولین شرط هم، دیانت فرد است. یعنی کسی که معتقد به خدای متعال و قدرت لایزال او نباشد نمی تواند وارد جرگه ما شود. در صورتی که این فرد ملحد و لامذهب باشد، نمی توانیم او را بپذیریم." سپس بر این اصل پلورالیستی تاکید می کند و می گوید " البته می تواند مسیحی، موسوی (کلیمی)و یا مسلمان باشد." ( مبانی فراماسونری، یحیی هرون ص 195 به نقل از نشریه نکته، ش 40، ص 31) این درحالی است که ماسون ها رسما دین را انکار کرده و پیروان خود را به پذیرش فراماسونری که آن را فلسفه واحدی می دانند که در سراسر دنیا جریان پیدا خواهد کرد، دعوت می کنند آن ها می گویند " ماسونی دین نیست بلکه یک فلسفه است برحسب ماهیت حقیقی بایستی برتر از مؤسسات دینی واقع شده باشد. "( همان، ص 199 ، نشریه شرق بزرگ، ش 19، ص 17)

جریان انحرافی که رحیم مشایی آن را رهبری می کند در یک فرآیند حساب شده و ظریفی شبیه همان سناریو را دنبال می کند. وی ابتدا با عنوان و تابلوی دین و امام زمان (عج) و ولایت و با چهره ای مذهبی و در حال ذکر این گونه القا می کند که به شدت مذهبی است. ولی کدهایی در صحبت هایش وجود دارد که نشان می دهد همانند فراماسون ها به تدریج در جهت دین زدایی و سکولاریسم افراطی به پیش می رود. وی در این مرحله مانند فراماسون ها از پلورالیزم دینی و حقانیت همه ادیان سخن به میان می آورد و می گوید: "این که مسلمان‌ها بگویند کار ما درست است بقیه اشتباه می‌گویند یعنی 5/5 میلیارد انسان را از دایره انسانیت خارج کنیم." ( سایت شخسی مشایی، سخنرانی در مراسم ثبت میراث معنوی نیمه شعبان1387 ) وی در واقع در این سخنرانی بر همان پلورالیزم دینی تاکید کرده، حقانیت را به همه ادیان می دهد تا پیروان آن ها از دایره انسانیت خارج نشوند!. وی سپس بر پلورالیزم دینی و تکثر گرایی دینی و حقانیت همه ادیان سوگند می خورد و ادعا می کند که هر گونه صف بندی ادیان باطل است" به تمام نمازهایی که خوانده‌ام قسم می‌خورم منطقی که صف‌بندی می‌کند باطل است، باطل است، باطل است." این در حالی است که قرآن بر حقانیت مطلق اسلام و نفی حقانیت سایر ادیان تاکید می کند و می فرماید " ان الدین عند الله الاسلام " و من یبتغ غیر الاسلام دینا فلن یقبل منه و هو فی الآخرة من الخاسرین" دین فقط در نزد خدا اسلام است و هر کس دینی غیر از اسلام بپذیرد از او پذیرفته نیست و در آخرت از زیان کاران است. "( آل عمران آیات 19و 85)

مشایی در این بخش از سخنانش، حاکمیت دین واحد و حق را غیر ممکن دانسته می گوید" این دوره ای نیست که هر کسی بخواهد یک دینی را در دنیا فراگیر بکند. اصلاً مکانیزمش کو؟ ما که در خواب زندگی نمی کنیم. این را به همه پیروان همه ادیان می گویم نه فقط به اسلام و مسیحیت و به یهود . به عالیجناب پاپ هم گفته ام. گفتم این راه، راه درستی نیست که ما امروز بخواهیم پیروان اسلام را زیاد بکنیم یا پیروان مسیحیت را زیاد بکنیم و گمان می بریم که در این رقابت ما چه چیزی را از خدا می گیریم؟ کی خدا به ما جایزه می دهد؟ مگر بین مسیح و پیامبر ما رقابتی وجود دارد که بین دستگاه های دینی اسلام و پیروان مسیحیت رقابتی برای سرزمین (توسعه ای) باشد؟ این خطاست. آینده روشن است. جهان در حال هم افزایی و همایش انسان هاست .این اجتناب ناپذیر است. هیچ کس قادر نیست مانعش بشود. این سرنوشت مردم و بشر است . (همان، سخنرانی در همایش نوآوری و شکوفایی در صنعت گردشگری مرداد 1387)

پس بنابر این از نظر مشایی امروز ما مسلمانان وظیفه ای در برابر اسلام نداریم زیرا میان ادیان رقابتی وجود ندارد؛ همه برابرند! تنها امتیازی که می تواند دینی آن را داشته باشد و آن را بر سایر ادیان برتری دهد این است که در آن جامعه جهانی با هم دیده شود و به همه انسان ها احترام بگذارد. " جامعه آینده بشری متعلق به همگان است. هر مشرب فکری، هر مذهب فکری، هر مسلکی ، هر منطقی، هر دینی، هر چه که در دنیا وجود دارد و دارای صبغه فکری است، آرم و نشان فکری دارد و پیام فکری دارد تنها در صورتی که بتواند جامعه جهانی را با هم ببیند و همه انسان ها را محترم بشمارد این آینده از آن اوست، در این آینده (چون آینده از آن مردم است) هیچ جامعه ای در آینده برتر از دیگران نیست،" ( همان) در این سخن بخوبی روشن است که او همه ادیان و گرایش های فکری را در حد هم می پندارد و به جامعه ای می اندیشد که اصالت انسان در آن کاملا لحاظ شده باشد و فقط انسان ها در آن محترم باشند و از نظر وی، جامعه برتری به نام اسلام و مسلمانان وجود ندارد. اسف بار تر این که مشایی حتی در برخی موارد، پیروان سایر ادیان را نیز از مسلمانان به حق نزدیکتر معرفی می کند و با طرح این سوال که " آیا در جامعه اسلامی همه اندیشه‌ها یکسان است؟" می گوید" به قول بعضی‌ها، بعضی مسلمان‌ها از نظر مبانی فکری شاید از ما دورتر باشند!"( همان)

نویسنده: قاسم روان بخش. ادامه دارد...


+نوشته شده در دوشنبه 90/10/19ساعت 8:0 عصرتوسط شاهد | نظر